۱۳۸۲ بهمن ۸, چهارشنبه

رویایی

شب آفتاب نمیخواهد


و آفتاب نمیخواهد از ستاره‌ی صبح


نشان همهمه بر گیرد.




ستاره منتظر آفتاب میماند.


و آفتاب میماند


که هر ستاره پر از انتظار


و شب


پر از ستاره‌ی هر انتظار


و انتظار پر از خواب أفتاب شود.




ستاره همهمه از آفتاب میخواهد


و آفتاب نمیخواهد....



شعری که زیباییش را ازمادرش میگرد ! از زبان.


نه تجسد ایماژهای تصویری در بستر کلام است که زیبایی را این چنین به نمایش گزارده است و نه افق‌های معنایی در فراسوی کلام تو را غرقه در خود میکند.
آنچه هست رقص کلمات در بستر دستور زبان است که تو را به تحسین وا میدارد. کلمات رنگ میگیرند و در تعویق معنا پس و پیش میشوند تا حجم دهند به آنچه میخوانیم- اگر به گفته‌ی رویایی تمسک جوییم- تا باز بخوانیمش و باز ...


اما اگر از روشنفکر بازی خوشتان نمی‌آید نهشت آنرا در افق سیاسی بخوانید:


شب آفتاب نمیخواهد...


یا در عشق:


و آفتاب نمیخواهد از ستاره صبح....

۱۳۸۲ بهمن ۷, سه‌شنبه

شب آفتاب نمی‌خواهد،


و آفتاب نمی‌خواهد از ستاره‌ی صبح


نشان همهمه برگیرد.


ستاره منتظر آفتاب میماند


و


.........


یدالله رویایی