من واقعا به زنان کمپین حسودی میکنم. اینکه بتوانی با مشکل خود به درستی و در ابعادی که برایت قابل دسترسی است رویارو شوی چیزی است که تمام جنبشهای ایران کم دارند. حس تمامیت خواهی و کمالگرایی تنها با اندیشیدن به حجم نامتناهی کوه مشکلاتی که در روبرویش است خسته میشود و اصلاحطلبی هنوز نمیتواند تکلیف خود را با دیکتاتوری مقام رهبری مشخص کند.
تعریف درست مساله کم از حل آن نیست که بیشتر است. رویکرد درست این جنبش باعث میگردد تا هدف آن از مجازی بودن خارج گشته و در حوزهی عمل قرار گیرد و به این ترتیب زنان کمپین یک روش راهبردی دارند که میتوانند برای آن تلاش کنند.
این اقدام مشخصا سیاسی است، من با آقای کاوه مظفری کاملا مخالفم.
من نمیتونم درک کنم که چرا سعی داریم از سیاست فرار کنیم ؟ مگر سیاست چیزی غیر از روش ادارهی زندگی مردم است؟ مگر سیاست از اجتماع تغذیه نمیکند؟ مگر حرکت اجتماعی نیست که به تغییرات سیاسی میانجامد؟ اگر تلاش برای تغییر قوانین کشور سیاسی نیست پس سیاست چیست؟