۱۳۸۶ فروردین ۱۸, شنبه

آخر

آخه کی گفته آخر همه چی مهمه؟ نود دقیقه فوتبال بازی کردن برزیل تا هشتاد و پنج چهار دو جلو بود، خوب آخرش باخت! که چی؟ کی گفته نود مهمتر از هشتاد و پنجه؟
- اصلا من نمیفهمم "هَپیلی اور افتر" یعنی چی؟ دو نفر همدیگه رو دوست داشتن؟ باشه! ازدواج کردن؟ ... مادر زن، پدر شوهر مشکل نبود؟ ااوکی! ... اختلاف؟ ... هیچچی؟ .... بچه دار شدن؟ هفت تا پسر کاکل زری با یه دختر ماه پیشونی، همشون دکتر مهندس؟ ... بعدش چی عروسی دوباره؟ نوه نتیجه؟ ("هَپیلی اور افتر" به انگلیسی میشه جوجه کشی؟) بعدش چی؟! نه بعد اون هیچچی که گفتی؟ .... آهاااان مردن. خوب یعنی میتونستی از اول بگی دو نفر بودن همدیگه رو دوست داشتن آخرش مردن بیچاره‌ها؟ دیدی حالا!
خوب عزیزم، همدیگه رو دیدیم چقدر رمانتیک بود رقصیدیم، لبخند زدیم، جیم زدیم تو حیات؛ رو نیمکت، نم نم بارون، "زیر آن اشجار بی برگ"؛ بوسه‌ی اول - چقدر رمانتیک بود شاعرانه بود نه؟ ... خوب من زیاد خورده بودم ... آخرش یه هو اونجوری شد ... نتونستم از دستشویی بیام بیرون .... میدونم لباست خیلی خوشگل بود، میدم برات عین اولش بشورن ... چی آبرو؟ الوو؟ آخرش قعط کرد!
"دوستت دارم چون نان و نمک"
به اصفهونی چی میشه؟
توی ایستگاه متروکه منتظر اتوبوسی هستید که هیچ گاه نمی‌اید و به مردمی که جوری نگاهتان میکنند که انگار دایناسور دیده اند لبخند میزنید. هیچکس به شما نمیگوید که این خط سالهاست که برچیده شده است و حتی اگر هم بگویند باز منتظر میمانید.
این تنها ایستگاهیست که میشناسید.
تا حالا شده بین مردم قدم بزنین جای شلوغ همه در رفت و آمد اما تارهایی دورتان ببینید که شما را از تمام آنهاست جدا میکند، که با وزش باد میرقصند انگار که ریشخندتان میکنند؟

کلاه خزدار کاپشنتان را از روی سرتان بردارید.

۱۳۸۶ فروردین ۱۷, جمعه

تغییر برای برابری

برابری قانونی شاید در شرایط کنونی که قانون مفهومی در ایران ندارد اهمیت چندانی نداشته باشد. برابری قانونی در حالیکه عرف اجتماعی هنوز زن را برابر مرد نمیداند شاید فایده ای نداشته باشد. اما هر چه باشد، هر حرکتی هر تکانی هر جنبشی باعث خشنودی است.
شاید فکر کنید که این کار بیفایده است، در این صورت من کاملا با شما موافقم. شاید فکر کنید در حالیکه تمام مردم ایران در خفقان هستند باید در زمینه‌ی عمومی‌تری مبارزه کرد، باز هم با شما موافقم، اما مساله این است که امضای آنچه به نظرتان بی معنی و بی نتیجه میاید میتواند به دو نتیجه‌ی کوچک لااقل ختم شود:
۱- نشان دادن تفاهم یک میلیون نفری
۲- با امضای این نامه تفکرات خود را با عملی هر چند ناچیز همراه میکنید و به این ترتیب شاید این تفکرات جنبه‌ی عملی گرفته ملکه شوند
پس امضا کنید!
تا حالا علاقه‌ای به عقلتون داشتین؟
یا عقلتون با علاقه کار کرده؟
عاقلانه علاقتون رو کنار گذاشتین یا با علاقه عقلتون رو در نامعقوترین جا استفده کردین؟
از بس عق زدم..... باید برم دستشویی

حسین درخشان

من برای آقای درخشان احترام زیادی قايلم. و تمام آن به خاطر کمک شایانشان به ایرانیان بود تا با وبلاگ نویسی أشنا بشوندو واقعا کار کوچکی به لحاظ اجتماعی نبود.
من وبلاگ ایشان را زیاد مطالعه نمیکردم تا اینکه جنگ اخیر میان نبوی امروز و آقای درخشان درگرفت .
به همین خاطر به سایت هودر رفتم تا ببینم نقطه نظر او چیست.متاسفانه چیزی که دیدم نه تنها منطقی نبود بلکه فاجعه بود! مقاله‌ی اولی که بر روی سایت قرار دارد راجع به کاریکاتور روز از جریان گروگانگیری است
من نمیتوانم بفهمم واقعا کجای این کاریکاتور اشاره‌ی سکسی دارد؟ "دینامیک بی‌اهمیت و بچگانه‌ی جذابیت جنسی ملوان زن بریتانیایی است برای رییس‌جمهور کشور"

واقعا این تصویر اشاره‌ی سکسی است؟ یا تصوری است از نارسیسیم رییس جمهور ایران که برای ارضای خودش (نه جنسی!) و به پایین کشیدن خبر تحریم دست به چنین کار احمقانه‌ای زده است؟ خبر چه بالا باشد چه پایین ایران تحریم شده است! و مساله این است آقای درخشان! آنچه شما از ان دفاع میکنید تلاش برای اغفال افکار عمومی ایران است.
مقاله‌ی دوم جالب تر است. در این مقاله آقای درخشان هر چه که در چنته داشتند برای توهین به نبوی و آهنگ کوثر به کار برده اند و در روز بعد با معصومیت کودکانه ای آن را دروغ اول اوریل معرفی کرده‌اند! تا به حال شنیده بودید برای دروغ اول اوریل کسی به کسی فحش دهد؟ توضیحی برای حماقت آقای درخشان لازم است؟
اگر نظر من را میخواهید آقای بنوی شانس آورده است چون ممکن بود به عنوان دروغ اول اوریل درخشان او را بکشد و فردا ادعا کند که این فکاهی نویس اصلا جنبه‌ی شوخی ندارد، من شوخی شوخی یه چاقودر شکمش کردم ولی ایشان قضیه را جدی گرفتند و مردند..

دوست تازه

چه دوردست میرویم تا دوستی تازه پیدا کنیم و
چقدر تلاش میکنیم تا با او نزدیک شویم؟
عجیب نیست اینهمه تلاش برای یافتن آنچه که باید در همین نزدیکی باشد؟
How far we go to a new one, and how long we go to find a common place?!