۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

ضد ضرب

چه میشود مردم کشورمان را؟ مرگ؛ باتوم، گاز اشک آور و خشمی که موج میزند در خیابانها! چه میخواهند؟ رایشان را برای موسوی. میخواهند موسوی رییس جمهور شود.
نشسته ام در خانه ام هزارها کیلومتر دورتر از این درگیریها و میاندیشم به آنچه اتفاق میافتد. به مردمی که میمیرند و به آنان که میکشند. به انقلابی که سی سال پیش اتفاق افتاد و به این جا ختم شد. به شعارهایی که دادند در آن زمان که بسیار نزدیک به شعارهایی بود که میدهند امروز. و برای کسی که بسیار کم میشناختندش : خمینی! و اکنون دوباره همانجاییم با همان شعارها و با موسوی که دم از خمینی میزند.
از موسوی چه میدانم؟ نخست وزیر دوران جنگ که به طور غیر قانونی از طرف خمینی به خامنه ای تحمیل شد. چپ افراطی! کپن! هزار ها نفر در زمان او اعدام شدند. میگویی اکنون زمان این حرفها نیست، ولی من فکر میکنم دقیقا اکنون زمان این حرفهاست. همیشه میخواستم بدانم چگونه آن حرکت عظیم انقلاب به چنین نتیجه ی هولناکی انجامید و اکنون فرصت آن را دارم که ببینم. اگر این حرکت به انجام برسد، شاهد انقلاب دومی هستیم و این بار فرصت آن را دارم که بفهمم چه شد! موسوی کیست؟ نمیدانم! اما همین الان بیانیه ی پنجمش را خواندم و دلم یخ زد. سخن از ارزشهای انقلاب میگفت و امام! و اسلام و نظام اسلامی. واقعا چند درصد مردمی که در خیابانند نظام اسلامی میخواهند؟ سخن از قانون میگفت موسوی! مگر ولایت فقیه قانون ما نیست؟ مگر همان قانونی نیست که خمنینی برایمان به ارمغان آورده است. اگر به قانون نظام اسلامی اعتقاد داشته باشیم ، در حال حرکت غیر قانونی هستیم! گویا موسوی به قانون اعتقاد دارد اما اجرای آن را از طرف خامنه ای نمیپسندد. گویا فرمانهای قتلی که از سوی خمینی صادر میشد بهتر از فرمان قتلی است که دیروز خامنه ای صادر کرده است. گویا کس دیگری برای پست ولابت لازم است.
هر چه بیشتر فکر میکنم بیشتر دلم یخ میزند.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

و من واقعان خوشحالم كه اينبار نيستم...
هر چند..اينجام حالم بده به خاطره همه ي اونايي كه نوشتي!!!!

ناشناس گفت...

باز می گویند فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود...