۱۳۸۶ مرداد ۴, پنجشنبه

هاتویی

در این جزایر کسانی که مرگ را انتخاب میکنند بسیارند. کسانی که خود را دار میزنند و یا به همراه فرزندانشان زهر میخورند. غارتگران نتوانستند از این انتقام پیش‌گیری کنند اما توانستند آن را توجیه کنند محلیان آنچنان وحشی هستند که گمان میکنند تمام چیز ها مشترکند یا چنان که اویدو میگوید چنان تنبل و فاسدند که کاری نمیکنند. در گذشته بسیاری از آنان با زهر خود را کشتند تا کار نکنند و بسیاری دیگر با دست خود خود را به دار آویختند.
هاتویی، رییس قبیله‌ی گواهابا** خود را نکشت. او با مردم خود در یک کانو* فرار کرد و به غارهای شرق کوبا پناه برد.
آنجا او انگشتش را رو به سبدی از طلا گرفت و گفت « این خدای مسیحیان است که از او پیروی میکنند! که به خاطر او برادرانمان و پدرانمان کشته شده‌اند! بیایید برای او برقصیم که اگر از رقص ما مسرور شود به آنها دستور خواهد داد تا به ما آزار نرسانند.»
او را سه ماه بعد گرفتند و به دیرکی بستند.
پیش از روشن کردن آتشی که او را به خاکستر و ذغال خواهد کاست، کشیش به او قول شوکت و جلال ابدی بهشت را داد اگر که غسل تعمید گزارد. هاتویی پرسید:
- آیا در آن بهشت مسیحیانی نیز هستند
- آری!
هاتویی جهنم را بر گزید و چوبهایی در آتش شروع به ترکیدن کردند.
ادواردو گالیانو
خاطرات آتش
*Canoe
** Guahaba

ای خداوندن ظلمت شاد!
از بهشت گندتان ما را
جاودانه بی نصیبی باد!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

شما را به خواندن هر روزه سلام سوسیالیسم دعوت می کنیم.

گیس طلا گفت...

سوسیالیسم که هر روز باید خوندش به هیچ دردی نمی خورد
گیس طلا (ع)